مردم بنویسید،بنویسند
که بر جام شرابم بنویسند
مستی رهایم گر که کرد
رخ نهان است بنویسند
بنویسید مستان بنویسند
بنویسند،بنویسند،بنویسند
اندر شعر
فکر نکنم هیچکسی بتونه توی سه بیت شعر ده تا جمله بیاره
- ۸ نظر
- ۲۴ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۱۷
مردم بنویسید،بنویسند
که بر جام شرابم بنویسند
مستی رهایم گر که کرد
رخ نهان است بنویسند
بنویسید مستان بنویسند
بنویسند،بنویسند،بنویسند
اندر شعر
فکر نکنم هیچکسی بتونه توی سه بیت شعر ده تا جمله بیاره
مست مستم که پیدایت نیست
بوی گندت ما ببرد به که پیدایت نیست
ز اهل قدیم بیزارم این روز ها
خوش ترینم به که پیدایت نیست
دل سنگ و چهرم چو خارا شد ای دوست
یاور چه باشد به که پیدایت نیست
تمام اهل و خویش بردار و بگذر
وفا دیگر چیست به که پیدایت نیست
عشق مثل یه طالبی می مونه کنج میوه فروشی
تا وقتی نخریدی بو و رنگش هواییت میکنه
ولی وقتی پوستش کردی میبینی آب خالیه
هر روز مثل دیروز نیست، درست!
ولی هر امروزی ریشه در دیروز دارد!
مثل هلو و برگ هلو به هم مربوط اند!
ولی هردو یک مزه ندارند!